Sunday, August 31, 2003
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Saturday, August 30, 2003
•
میفهمم عزیزم خیلی زبر شدم دورش تموم میشه دوباره زلال زلال میشم عین وقتایی که سرمو زیر درخت میذارم روی پات
•
چون از ریخت نکبت نوشته هام زیاد خوشم نمیاد به بلاگر گفتم فقط نوشته های یه روز رو روی Main-Page نشون بده.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی شروع میکنی به انجام کارایی که فقط خودت میفهمی چی هستن فقط خودت، فقط خودت خیلی آدما رو از دست میدی شاید خیلی ها رو هم بدست بیاری اما بعیده تو شرایط گذرا چیز به درد بخوری توشون باشه حالا مهم نیست اما اگه کسی برات موند قدرشو بدون چون خیلی سخته تحمل یه همچین آدمی یعنی غیر ممکنه اون کسی که مونده، تحملش زیاد نبوده اصلا چیز غیر قابل تحملی ندیده و برای همین میگم قدرشو بدون هیچ وقت فراموشش نکن اگه لازم شد براش بمیر Friday, August 29, 2003
•
چه نرم قدم میزنم چه نرم دکمه ها را فشار میدهم چه نرم در را میبندم چه نرم کاغذش را پاره میکنم چه نرم زندگی میکنم چه نرم نگاه میکنم چقدر نرم شده ام چقدر اسلوموشن شده ام چقدر پلاسما چقدر موج چقدر صف چقدر طول چقدر ترتیب وای چقدر ترتیب اوه همه اش ترتیب خفه شدم این همه ترتیب ترتیب بزرگ است ترتیب خیلی بزرگ است چقدر ترتیب صدای کولر روانی کرد همه جا هست با لباس راحتی نمیتوانم به کوچه بروم باید کارتون ببینم وای چه دهن های گشادی کسی در خانه مرا نمیبیند چراغ ها را همه روشن کنم چه ترسناک شده ام خودم را ول کنم سرم را بتکانم گیج میرود می افتم گیج میرود گریه ام میگیرد لعنتی بچه شدی به گور پدرت خندیدی عوضی پاشو تن لشو جمع کن کثافت مگر چقدر مانده کدام بزرگ کدام هیبت سریال خونوادگی شروع شد آوریل در دالاس چه کسی به کف استخر چسبید؟ زن بیچاره، زن بیچاره زن خوشگل معصوم زن هوس انگیز زن شهوت ناک اوم، نجاتش میدهم و با من میخوابد تا هورمون در رگ ماست خمینی رهبر ماست هاهاهاهاها، جون
•
قرارمون کابینت سوم، ساعت 2 شب اونجا که سوسکا از لای ظرف های چینی بهت نگاه نمیکنن میان خیلی ناز روت راه میرن
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جریان این آدمایی که یه روز به وبلاگ آدم لینک میدن، دو روز بعدش دیلیت میکنن چیه؟ لابد انتظار داره هر روز عاشقانه بنویسم، یا هر وقت میاد اینجا ببینه یه اسکل سانتی مانتال داره واسش هرمونوتیک میرینه. خنده داریم چقدر نه؟ چقدر نه؟ گریت میگیره کوچولو؟ Thursday, August 28, 2003
•
شرح ماوقع: ساعت 9:50 دقیقه شب دارم کره آب میکنم که نیمرو درست کنم زنگ در صدا میکنه میگم کیه؟ آبجی کوچیکه میگه بدو بیا پایین، ننمون سر کوچه تصادف کرده با یه پیکان، زده خوار پرایدو گاییده، پیکانیه هم داره فرار میکنه شلوارو کشیدم بالا، یه چیزی هم تنم کردم دویدم پایین دیدم سر کوچه محشر کربلاس همه سوسول فوفولای محل ریختن دور ماشین و دارن سینه میزنن چون از جاهای شلوغ خوشم نمیاد اول به دو تا آبجی ها دستور دادم برن خونه بعد به سوسولا گفتم شماها با پیکانین؟ تا اومدن من و من کنن، گفتم پس بیکارین وایسادین اینجا، جمع کنین همه رفتن موند یه موتوری که دهنش بو مشروب میداد و داشت راجع به تصادفات جاده های خارج تعریف میکرد و درصد میگرفت که کی مقصره کی مقصر نیست یه مارمولک ریشو هم بود، هی درز کونشو میخاروند، احتمالا کرمی چیزی داشت راننده پیکان هم اونور وایساده بود ننم هم هی میگفت آی ماشین صفرمو جر دادن، وای خدا مرتیکه چه سرعتی داشت، ببین ماشینم چی شد اول بهش گفتم خفه شو بعد زنگ زدم 110 اونا هم بیسیم زدن به راهنمایی راندگی افسر اومد گفت ننه ی شما بی تقصیره بعد گفت ننه ی آقا لطفا گواهینامه و کارت ماشین ننه ی ما هم گواهی نامه 25 سال پیش با موهای خوشگل که تو باد تکون میخورد در آورد داد به یارو راننده ی پیکان گفت اصلا خانوم گواهینامه دارن؟ منم گفتم اون موقع که تو به دنیا نیومده بودی گواهینامه داشتن بعد گفت خوب باطل شده آقاجون افسره گفت اون به تصادف ربطی نداره بعد رفیق جقله ی مزلف کونده ی پیکانه با پرشیا حضور به هم رسانید اومد یه کم داد و بیداد کرد که خانوم راهنما نزده، نمیدونم خانوم فلان من تازه فهمیدم چقدر اعصابم خورده چون با یه حالت خیلی بدی که داشتم میترکیدم بهش گفتم شما نظر نده وایسا کنار گردنم داغ شده بود میخواستم بزنم جر وا جرش کنم کونده رو بعد هم اومدیم خونه یه سیگار روشن کردم نشستم ننم هم نگفت پنجره رو وا کن میترسید جرش بدم آخه هنوز صورتم قرمز بود خلاصه که کره هنوز تو مایتابه منتظر منه اما من اشتهام کور شده. راستی آهنگ Endtime گروه Katatonia رو گوش بدین
•
گروهبان من با بقیه فرق دارم من هیچ کاری باهات ندارم نه عاشقتم، نه دنبال پولتم، نه تو خونت موندگارم، نه آمپر چسبوندم و ازت انتظار دارم منو بمالی مشروبم هم با خودم آوردم پس لازم نیست نگران باشی لم بده با هم چند شات بزنیم مطمئن باش برام فرق داره که امشب با تو بخورم یا با کس دیگه همین کافیه برا اینکه انقدر حرفاتو مزه مزه نکنی کافیه برا اینکه از همه ی وقتت لذت ببری و هم پیالتو دوست داشته باشی
•
Doom Metal یعنی Brave Murder Day گروه Katatonia آهنگ Day رو بذارین، و به این فکر نکنین این همه احساس و لذت دیوانه وار کجای ضمیرتون بوده فقط بدون فریاد کمک غرق بشین.
•
بچه های پادگان وقتی مهمونی دعوت میشن اول سوال میکنن دختر بی حجاب و الکل هست یا نه اگه جواب با رعایت "و" ی منطقی مثبت بود چکمه ها رو در میارن کلاک میپوشن و میرن.
•
خواب دیدم دارم تو خیابون بزرگمهر راه میرم یه دونه از این حاجی بازاریا مال راسته ی پارچه فروشا از اونا که زنشون بهشون میگه آقا داره اون ور تو پیاده رو راه میره یهو کنترل از دستش در رفت بلند بلند شروع کرد به as i die خوندن پشمام از ترس ریخته بود.
•
قسمت بعدی آداب و رسوم زناشویی من و تو: وقتی دارم no ordinary love گوش میدم سعی کن خیلی تحویلم بگیری یه جوری که حس کنم منو میپرستی نور خونه هم کم باشه لباس بلند هم بپوش چاک هم داشته باشه تا بغل باسن
•
هی بهت میچسبوندم هی میگفتی "هیچم اصنم" هی میگفتم چیزی نیست الان تموم میشه هی میگفتی "هیچم اصنم" آه.
•
ــ چشم و گوش دخترشون که وا میشه براش لباس شویی توشیبا میخرن چشم و گوش ما که وا میشه میگن هر چی خریدیم واست بذار زمین و بزن به چاک ــ دلت میخواد ناقص الخلقه باشی گلم؟ ــ وای نه! با 1000 تا ماشین لباس شویی عوضش نمیکنم
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Please could you stop the noise I'm trying to get some rest From all the unborn chicken voices in my head Wednesday, August 27, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
گاهی از کتک های ناپدری ام خوشحال میشوم انقدر کیف میکنم که نگو، فکر میکنم او چه مرد فهمیده ای است فکر میکنم خودم به او پیشنهاد دهم که اگر هوس زدن کرد، نجابت نکند نه احمقم، نه لذت مازوخیستی از دستان بزرگش میبرم نمیدانم چیست اما گاهی دلم میخواهد با صدای بلند فریاد بزنم آهای رفقا، این کتک ها مال خود خودم هستن مال من، مال من، مال من Tuesday, August 26, 2003
•
بچه های پادگان عادت باحالی دارن صبح ها سرشونو میکوبن به دیوار، صبح ها، سرباز خونه درست میشه مثل دیوونه خونه اونا اعصابشونو گرم میکنن اگه این کارو نکنن استرس روز خوردشون میکنه برای داشتن یه روز خوب باید تا مغز استخون، های باشی
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من بر کتاب چند دهانه ها دست میکشم تو قربونم میروی او بیدار نمیشود ما آواز میخوانیم شما دوست ندارید آنها مدام با هم اند من چه خداگونه زانو زده ام تو چه سوال های بی ربطی میپرسی او گم شده ما از ارتفاعی وحشتناک میباریم شما جور دیگری نمیتوانید باشید آنها فرار میکنند من تو او ما شما ایشان حتی! Monday, August 25, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به من لم بده با سس فراوون بوی پودر بچه ی جانسون میدی گلم شب به خیر تا یادم نرفته پروتئین به میزان کافی و کم کم دنیا شل میشه. Sunday, August 24, 2003
•
آنچه زیر آفتاب بعد از ظهر میچسبد نه در آغوش کشیدن است نه خوابیدن است نه مست کردن است نه چشمک زدن است نه خودکشی کردن است نه پولدار شدن است نه پوزخند زدن به مردم است نه آویزون شدن از تو است تنها و تنها کر شدن در سر و صدای گله ی گنجشک های لای درخت است.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عطسه های حومه ی شهر بوی ریدن گاو و پشم شپشی گوسفند آه طبیعت در دهانم خودت را خلاص کن عطسه های طبقه ی بیست و چهارم بوی نشستن روی مبل چرمی و سیگار آه ژیگولیسم خودت را در دهانم خلاص کن عطسه های سر تخت طاووس بوی گند تاکسی و ایرانی آه بدبختی دهانت را باز کن که آمدم Friday, August 22, 2003
•
بهترین احساسات یه آدم زمانی دورش میرقصند که حتی فرصت نداره بهشون نگاه کنه به محض اینکه به اندازه ی یه سر چرخوندن فراغت پیدا میکنی دیگه هیچ چیز دور سرت نمیرقصه جز ارواح بی حوصلگی
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امروز امتحان معارف 2 دارم 30 صفحه جزوه خوندم خیر سرم فقط یادم مونده که: صورت های پوچی: 1- سنگ شدگی----->بیگانه آلبر کامو 2- عصیان----->عصیان آلبر کامو 3- خودکشی----->بوف کور صادق هدایت 4- دم غنیمت شمری----->رباعیات خیام Thursday, August 21, 2003
•
چقدر راحت غرق شادی بی حد و حصر میشوی چقدر راحت کامیون ویژه ی حمل هستی را به آدرس عوضی میفرستی چقدر راحت خودت و دیگران را بازی میدهی چقدر راحت پاپ کورن های بچه را میخوری چقدر راحت یادت میرود که از سالن سرده میترسیدی چقدر راحت مزخرف میگویی چقدر راحت خودت را میکشی چقدر راحت... راستی اگه راست میگی بکش ببینم خودتو یالا
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بعضی ها فکر میکنن وقتی یکی سفره ی دلشو واسشون وا میکنه دو حالت داره یا خیلی احمق و سادس یا اونا خیلی آدم های مهم و متفاوتی هستن که باعث شده طرف حرفایی که هیچ وقت نزده رو بهشون بگه در هر دو حالت خیلی خوش خوشانشون میشه بیچاره ها اگه بدونن که وقتی براشون درد و دل میکردی، به اندازه ی تخم چپ مگس هم اون حرف ها برات ارزش نداشته، ممکنه زیاد بهشون خوش نگذره. بعضی وقتا خیلی دردناکه که متوجه بشی کسی که باهات حرف میزده، از تو باهوش تر بوده، و از بالا داشته بهت نگاه میکرده. متاسف نیستم که این کارو باهات کردم، طبیعت عقرب نیش زدنه گل پسر ;-) Wednesday, August 20, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه شکلات بشونی رو پات وقتی آب شد قهوه ای میشی و اگه یخ بشونی رو پات وقتی آب شد، خنک میشی خیلی سادس، خیلی ساده حالا اگه اصرار داری شکلات بازی کنی، حرارتت رو بیار پایین. Tuesday, August 19, 2003
•
دیشب سندباد به خوابم آمد گفت شیلا و علی بابا پناهنده شدن به آمریکا گفتم خوب تو چته گفت شیلا مرغ من بود! و من تا صبح از خنده غش کردم مثل این میمونه که بیگلی بیگلی بیاد تو خواب آدم بگه گوریل انگوری به من میگه تکراری شدی.
•
میدونی؟ من مطمئنم که تمام شعر ها و موزیک ها و نوشته های عاشقانه نه اون آبکی هاش اونایی که وقتی میخونیش مو به تنت سیخ میشه آره، هوی، قیافه نگیر، موهای خود تو هم سیخ میشه اگه نمیشه حتما از سگ هار کمتری برای معشوق خیالی گفته شده یعنی خداترین اثر مال کسی نبوده که خداترین معشوق رو داشته مال کسی بوده که خداترین تخیل رو داشته مثلا اینو بخون. You're tearing me apart Crushing me inside You used to lift me up Now you get me down If I was to walk away From you, my love Could I laugh again? Again, again... You're killing me again Am I still in your head? You used to light me up Now you shut me down If I was to walk away From you, my love Could I laugh again? If I walk away from you And leave my love Could I laugh again? I'm losing you again Lacking me inside I used to lift you up Now I get you down Without your love You're tearing me apart With you close by You're crushing me inside Without your love You're tearing me apart Without your love I'm doused in madness I can't lose the sadness Can't lose the sadness Can't lose the sadness You're tearing me apart Crushing me inside Without your love (you used to lift me up) You're crushing me inside (now you get me down) With you close by I'm doused in madness Can't lose the sadness It's ripping me apart It's tearing me apart It's tearing me apart I don't know how It's ripping me apart It's tearing me apart It's tearing me apart I don't know why I don't know why I don't know why I don't know why Without your love Without your love Without your love Without your love It's tearing me apart نکنه فکر میکنی همچین جنونی سورس فیزیکی داره؟ نه خوش خیال احمق، این جنون کاملا یک طرفه و درونیه معمولا کسایی که عاشق خودشون میشن، نگاهشون به عشق جنون آمیز میشه جنونی که ممکنه من و تو رو به کشتن بده خدایان، همگی هرمافرودیت هستند مثل کرم ها. صبوحی درکشند که دیگران را طاقت آن نباشد.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Masturbation هیچی هیچی که نباشه ارزش گذاری های توی تاریکی رو از بین میبره تاثیرات شگرفی هم در خونسردی حین اجرا داره. Monday, August 18, 2003 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Sunday, August 17, 2003
•
مرتیکه دیوث بنویس! آدم دلش میگیره الان دارم اون آهنگ Explode که از Cardigans گذاشته بودی گوش میدادم
•
فکر کن یه فیلمی بسازن شخصیت اصلی فیلم خودشو دار بزنه باباش دائم الخمر باشه مامانش جی جی باشه یه داداشش رفته باشه انگلیس گی شده باشه یه داداشش هم تو خیابون کون سگ و گربه بذاره بعد فکر کن خونواده ی مرحوم شکایت کنن که برا چی زندگی مارو بردین رو پرده سینما فقط خودم فهمیدم چی گفتم احتمالا.
•
تمپل آو د کینگ الان میتونی با خیال راحت گردونه و بچرخونی من دستامو زدم زیر چونمو میخوام مسابقه ای که بقیه توش میبرن و میبازن و تلفات میدن رو نگاه کنم. تخمه و سیگار هم فراوون، بتازید دوستان.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
عرق کرده اومدم خونه میبینم آب قطعه! نه کولر هست نه یه قطره آب واسه بلعیدن. عوضش تو برگشتی و من تعادلم برگشت سر جاش آخ که هیچی لذتش بیشتر از تعادل نیست به اندازه ی همه ی آرامش و تعادلی که برام از اون ور دنیا آوردی دوستت دارم و با هیچی عوضت نمیکنم حتی با همه ی هیجان های دنیا که تا دیروز یکی یکی تو ذهنم میشمردمشون Saturday, August 16, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من لم داده بودم رو تخت حبیب و با موهای شیکمم بازی میکردم حبیب هم وبلاگ میخوند و میخندید بعد نمیدونم چی شد یاد قدیما افتاد وبلاگ خورشید خانومو باز کرد به من گفت مانی ببین چه خودمونی نوشته "چرا کسی راجع به فیلتر شدن وبلاگ حسین چیزی نمینویسه" آی غصم شد واسه حسین کچل و صنم ممه! وای حسینو فیلتر کردن، آی راگوز حسنو بستن، آی حسینمو کردن، عمه حسینت بی سر شد آی حسین ان تیلیت (انتلکت) کشته شد خوب بگذریم، امیدوارم ممه های صنم از این اعتراضی که به نوبه ی خودم کردم خشنود و سیخ شده باشه. امشب چند تا قطره شاش هم به یاد کله ی سکسی حسین تو مستراح روشن میکنم درست مثل ستاره های دنباله دار، که رد و میشن و دعا رو براورده میکنن. سگ به گور اون کسی که برا حبیب عرق نیاورد ما امشب یه حالی ببریم. من الان در شرایط بسیار مناسب بدنی و روحی و جنسی و کمری اعلام میکنم: فاک یو اند یور فرندز اند یور سیستر تو. Friday, August 15, 2003
•
شب میمکم گم شو بخواب نیم وجبی جلوی بچه نمیتوانم خوب شب را بمکم گم شو بخواب ای بر پدر کی جی رولینگ که نمیگذارد بدون سر خر شب بمکم ممم، شب میمکم، به کوری چشم های بسته ات
•
یه مثلی هست بچه های پادگان آلیسون میگن: دوست دختر اینو اونو بکن نه مراقبت های بعد از عمل میخواد، نه هی هر روز چشش به چشمت میفته که روش تو روت وا شه تازه چون ازش دوری نمیفهمه چه گهی هستی، همیشه براش یه معمایی یه معما که گاهی میاد میکنش و بعد میره اون دور دورا میشینه هی دم و دیقه هم دلت هزار راه نمیره که این الان نکنه به فلانی بده با این و اون هم که لاس میزنه اصلا تخمت نیست کلا بر بچه های پادگان میگن تا میتونی از وسایل شخصی دیگران استفاده کن.
•
لا اقل وقتی داری لگد میزنی کفشاتو در بیار، ناخوناتو لاک بزن، پاچه ی منم بالا بزن که اگه مردم، احساس خاسرالدنیا والاخرت نکنم.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
Ambition makes you look pretty ugly به عبارتی میکنه 125 تومن و به عبارتی دیگه یاد لحظاتی می افتم که نشستی و مثل من میشاشی شاید کار سنگین ترین هم میکنی آنوقت آرام میشوم لبخندی شیرین همه ی پهنای صورتم را گشاد میکند Wednesday, August 13, 2003
•
آدم ها در هر صورت در رابطه هاشون با جنس مخالف حسودن آستانه ی تحریک حسودی بالا پایین داره اما همیشه و بدون استثنا وجود داره مطمئنم که اینو میفهمی اما دلت میخواد بهش اهمیت ندی! پس چاره ای نیست خداحافظ عشق پیش از ارگاسم من
•
آدما از کنارت رد میشن اکیپ ها جمع میشن و پخش میشن معشوقه ها چشمک میزنن، میبوسن، خط خطی میکنن و بخار میشن همخوابه ها دعوت میشن و دودر میشن هم پیاله ها گرم و سرد میشن ولی یک شب خواب میبینی دختری را با شلوار استلیتوی تیره و تی شرت کهنه ی زرد یک شب که خیلی سال از آن گذشته است اما هنوز فراموش نکرده ای هنوز مزه ی بودنش را که به خاطر می آوری به احترامش چشم بر هم میگذاری
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون کلیپ کارتونیه هست مال Radiohead اسمش چیز بود، Paranoid Android ببینید، خودتونم خواستید جر بدید. Tuesday, August 12, 2003
•
شرقی ها وقتی میخوان به یکی بگن میخوامت قصیه رو کش میدن و ادا اصول در میارن وقتی بهش رسیدن همش عجله میکنن و اجازه ی لذت بردن به طرف مقابلشون نمیدن اما غربی ها بدون مقدمه میگن کسی رو داری؟ میخوای با من باشی بعد شروع میکنن و جاهایی رو که باید طول میدن جاهایی که طولانیش خوش مزه تره
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدین اهالی یه خونواده بعد از 8-9 سال همدیگه رو میبینن بعد حرف کم میارن، شروع میکنن به تعریف کردن از گذشته فلانی یادته کوچولو که بودی فلان کارو میکردی؟ حالا امروز من تو یه همچین جمعی بودم، از بچگی همه گفتن و گفتن و گفتن تا نوبت رسید به بچگی من همسر محترم عموم گفتش که: مانی یادته وقتی آمادگی بودی؟ میومدی نفری 5 تومن از عموها و عمه ها میگرفتی تا میرسید به 35 تومن، میرفتی از سر کوچه یه ماءشعیر باهاش میخریدی میومدی خونه، تا شب باهاش عشق بازی میکردی و بعد از شام سر میکشیدیش؟ یادته مانی؟ یادته؟ آخی چقدر هم افتخار میکردی که داری یه چیز تلخ که بچه های دیگه دوست ندارن میخوری. آخی یادته؟ آخی یادته؟ حالا منو میگی؟ داشتم فکر میکردم یه روز وقتی با خودش تنها بودم انقدر به این فکر میکردم که الان میاد بهم میگه "بیفت روم ازم لب بگیر" که ماءشعیر بدبختم تو فریزر ترکید. عجب دل خوشی داشتما، فکر میکردم زن 25 ساله میاد به بچه آمادگی میده!!! Monday, August 11, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تلو تلو میخوری عزیزم؟ دراز کشیدی رو زمین و مثل روانی های درجه یک دست و پا میزنی؟ دوست داری منم تو بازی شرکت کنم؟ بخوای نخوای روت خوابیدم و برای دست و پات آواز دیوانه ی مخمل پوش رو میخونم اوه به من دست نزن، میخوام شونه هامو بذارم زمین و پاهامو تو هوا بچرخونم نکن! دستتو بکش، میخوام دور خودم بچرخم و مثل کر و لالا "او او" کنم هی میگیره و ول میکنه، دقت کردی؟ یه لحظه دارم کمرتو بو میکنم، و دقیقه ی بعدی اصلا نمیبینمت اما خیلی دوستت دارم، باورت نمیشه؟ بیا: "بول بول بول بول شششوف" سرمو میگیرم و پیچ میخورم، اگه اینجوری نگات کنم خوشت میاد؟ هه هه، آخه چرا تو از من نمیترسی؟ من اصلا حالت عادی ندارم، من دست و پامو گم کردم من میخوام از روی لباس برم توی بدنت، نه نه هنوز وقتش نشده بکنمت یه کم دیگه طاقت بیار، اگه تنت میسوزه، میتونم اونی که لپامو گنده کرده پوف کنم رو تنت جون، نظرت چیه؟ آهان، وقتی دورم میچرخی یه کم خودتو بمال به من اینجوری مور مور میشم، ممکنه لیوانو پرت کنم تو دیوار حالا بیا با هم بگردیم، اوه از بچگی سرم گیج مرفت، اما کی اهمیت میده؟ من و توی کس خل؟ ببین من آدم نیستم، اما تو هم بدت نمیاد موهاتو بکشم و گردنتو گاز بگیرم نه؟ تا صبح هان؟ خیلی خوش میگذره، خیلی وقت بود یادم رفته بود، وحشی تر از اونم که یه گوشه بق کنم سیگار باید صد بار از دستت بیفته و چشات چار تا رو زمین ببینش اینجوری شاید بشه بهت گفت یه معشوق خوب من عاشقتم، میگی نه؟ چند تا مشت بزن تو صورتم من حالم خیلی خوبه، تو چی؟ کونت میگه خوبم، رونت میگه عالیم، مچت میگه وووه محشر از این بهتر نمیشه بیا بریم از پنجره بشاشیم پایین بشاشیم ها! فواره درست کنیم شاش باید پرواز کنه ووووهو، شاش چه مزه میده؟ ترای ایت. آیم سو فان تو دی آی کن فلای مای فرندز پاش بیفته روده ی بزرگتو با محتویاتش میخورم تو هم که بدت نمیاد بخوابی تو وان پر از گل هان؟ کی بود میترسید گل بره تو سوراخش؟ هاها بزن قدش. Sunday, August 10, 2003
•
دیدی یه نفر نیم تنه لای در وایسه و با یکی لاس بزنه؟ حالا من یکی رو میشناسم تا آخر عمرش همینجوری زندگی کرد
•
Identify Please indetify if its me you want standing by your side Identify These tears of mine Am I lonely? or am I just alive Am I lonely? or am I just alive
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مسائل آزار دهنده با دست به دست شدن بال و پر میگیرن پس وقتی حالت خوب نیست خفه شو، خفه خون بگیر، دهنتو ببند، دوشاخه ی تلفنو بکش. Saturday, August 09, 2003 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ Friday, August 08, 2003
•
پنجره را باز کن پایین را نگاه کن کثافت ها نشسته اند نه سوت میزنند نه آهنگ های قدیمی را میخوانند ورد زبانشان سه کلام است پنجه بکس، عرق سگی، گوشت لات هم لات های قدیم
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بزرگ ترین اشتباهی که در یک رابطه میشه کرد اینه که خیلی زود به این نتیجه برسی که باید یه نفر رو بدست بیاری یعنی همه ی شرایط نشون بده که این شخص کسیه که خیلی به دردت میخوره و این باعث بشه که تو به همون سرعت نتیجه بگیری که تیکه هایی از وجود کثیفت رو دور بندازی نه اینکه مخفیشون کنی و جا نماز آب بکشی ها! نه! واقعا تصمیم بگیری اونا رو دور بندازی مطمئن باش، حتی اگه به این نتیجه نرسی که ارزش اون آدم کمتر از اونیه که فکر میکردی به این نتیجه میرسی که دلت میخواد اون تیکه هایی که دور ریختی رو دوباره بذاری سر جاش. اگه زیاد تو اون رابطه پیش نرفته باشی باز یه جوری میشه جمعش کرد اما اگه تا خرخره خودت و دیگری رو درگیرش کرده باشی باید یه دستتو بزنی زیر چونت و مگس هایی که دور افکار گه اندر گهت جمع شدن رو کیش کنی Thursday, August 07, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ساعت بزرگ اتاق سردم دوازده بار بر پشتم میکوبد دوازده بار چشمانم را میبندم و لب هایم را به هم میفشارم دوازده بار بر پشتم میکوبد دست در سینه میکنم قلبم را بیرون میکشم بی آنکه بگذارم دم مزه ی گهش را به مغزم غالب کند میان دندان هایم نگاهش میدارم از پیشانی سرما به روی گردنم میریزد بالش را روی سرم میگذارم چیزی نمانده گریه ام بگیرد که عطرش در اتاق میپیچد آرام میشوم با خودم کارهایش را مرور میکنم اول باید پاندول ساعت را نگه داشته باشد پرده را صاف میکند چوب پنبه ای بر سر شیشه ی مشروب میگذارد دامن بلندش را جمع میکند روی تخت مینشیند خاکستر ها را از روی سینه و دستانم به نرمی جارو میکند بلند میشود، و من دامنش را رها نمیکنم موهایش را باز میکند یک دستم را راست میکند گردنش را روی دست میگذارد و از من میخواهد گرمش کنم مرد گریزان به درونم باز میگردد دلم قرص میشود گردنش را میبوسم با حجم مهربانش عشق بازی میکنم چشمانم مصمم میشود پلک هایش را میبوسم به سینه ی عریانش نگاه میکنم بالا میرود پایین می آید این بار هم گریه نمیکنم مثل همیشه Theater of tragedy Download it Wednesday, August 06, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگر روزی خونت را ریختم و لختی کوتاه پیش از آنکه چشمانت را رها کنی مجال یافتی تا نفرتت را به چانه ام تف کنی فراموش نکن خودت میگفتی گاهی قاتل از خون مقتولش معصوم تر است Tuesday, August 05, 2003
•
میدونی؟ بدترین حالتش اینه که دو نفر طرز فکر نوع A داشته باشن بعد به دلیل مجموعه ی شرایط وقتی به هم میرسن نشون بدن که طرز فکر نوع B دارن و هر بار که همدیگه رو میبینن، وقتی تنها میشن هزار بار آرزو کنن که کاش اون طرز فکر A رو داشت و از این که دارن با طرز فکر B به اون رابطه ادامه میدن به خودشون لعنت بفرستن به زندگی که هر روز هزار بار از این اتفاقا توش میفته چی میشه گفت؟ به نظر من زندگی تمامش یه سوء تفاهم آشغاله که گاهی خیلی شانسی بین آشغالاش یه سری چیز اشتباهی دور انداخته شده پیدا میشه و آدم فکر میکنه که موفق شده کاری از پیش ببره نمیگم نمیشه بهش غلبه کرد اما اگه واقع بین باشی میبینی تا خر خره گرفتارش شدی!
•
گروهبان دیگه وقتشه که اعتراف کنی تو خوابت میاد مرد تو فقط خوابت میاد اهمیتی داره که مهمونات دلشون بخواد کنارشون باشی؟ یعنی معرفتت اجازه نمیده؟ بریز دور. هیچی لذتش بیشتر از خوابیدن نیست فقط تو خواب جرات میکنی یه مرد روشن باشی پس بخواب برای تمام عمرت بخواب
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
یه ذره که خیره میشم یا وقتی حواسشون نیست نگاهشون میکنم یه صدای بلند از اون ته تهام میگه چقدر شبیه همن همه شبیه همن واقعا چه فرقی داره کدوم اونی باشه که اون کارو میکنه و کدوم اونی باشه که هیچ وقت باهاش سلام نمیکنی هیچ فرقی پسر، هیچی خیلی مسخرس؟ نه نه مسخره نیست، خیلی شیرینه. Monday, August 04, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
نه خانه های خالی زندگی رنگ و رو رفته نه آرزوهای شکست خورده و توفان زده ام نه غمگینی غروب دریا نه لختی و هراس انگیزی آهنگ های فرانسوی بی خواننده نه دلتنگی های روز خفته و شب بیدار نه ترس از دست دادن نه هجوم نامردمان خوک صفت نه خاطرات دردناک و بیمارم هیچ یک نمیتوانند مرا به مسلخ این تن بی قدر بکشانند از آن روز که برای"لباس کهنه" های بچگانه و معصوم روح بیچاره ام جوابی نداشته باشم می هراسم این تنها دلیل محکمی است که میتواند مرا به مسلخ بکشاند تنها وتنها و تنها موسقی از وبلاگ کلیمانجارو Sunday, August 03, 2003
•
my mind is playing tricks on me I am not as stable as I used to be pushed and shoved, you know you're going too far I will not break my back for you no more, I am gonna go my way I am gonna take control time to wake up and dig myself out of this hell just wipe your own ass and - shut your mouth
•
مردم انقدر دامبولی گوش دادم هان؟ نه بابا پارتی شبانه روزی نیست تو خونه خانوم هاویشام پریود شده هی میگه دامبولی بذار تکون تکون بخورم که بیاد!!! حالا جدی هی برقصی میاد؟ یا چیز دیگه میشه ما خبر نداریم؟
•
دیشب خواب دیدم خواهرم متالوژی دانشکده فنی قبول شده بهش گفتم مگه رتبت چند بود؟ گفت: 7 هزار گفتم: پس چجوری قبول شدی؟! گفت: خوابه دیگه.
•
چه جا نماز آب بکشی و مولانا بخونی چه عرق بخوری و هفتیر رو من بکشی چه محلم نذاری و واسم قیافه بگیری چه عصبانی باشی و بدنت بلرزه چه هورنی باشی و انگشتتو بمکی هیچ فرقی نمیکنه تو هیچی نیستی تو هیچی نیستی چون به محض اینکه بهت بگم کوچولو و یه دهن برات بخونم مثل یه بچه گربه میشینی رو دمت و زیر چشمی نگام میکنی پس بهتره خودت باشی، هان؟ خیلی آسون تره.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از اون قمقمه ها بود شبیه آدم آهنی بود و نی داشت، از اونا که خودمو دو ماه تموم جر دادم و واست گریه کردم که برام بخریش بعد وقتی با کلی اخم و تخم خریدیش من گذاشتمش تو فریزر یخ زد و یخ زد و بزرگ شد بعد اونجاش که میرفت تو اونجاش جا باز کرد بعد دیگه آب توش بند نمیشد، از زیرش میریخت زمین بعد من جرات نمیکردم بهت بگم خرابش کردم و کیفمو خیس میکنه شیر آب مدرسه هم تو توالت بود و همیشه بوی گندش حالمو به هم میزد از تو دهنی بچه ها هم نمیتونستم بخورم آخه خودت منو وسواسی بار آورده بودی برا همین همیشه تا میومدم خونه یه شیشه آب از یخچال میاوردم بیرون و تا خرخره میخوردم از اون قمقمه ها امروز دست یه بچه ی فسقلی دیدم میخواستم بهش بگم: هی تپلی! نباید بذاری یخ بزنه، خراب میشه Friday, August 01, 2003
•
ببخشید که کس کش میشم یه لحظه: هیچ با هم بودنی لذتش بیشتر از با هم بودن یه شبه نیست روز نه ها شب اما فقط یه شب بیشترش یه مزایایی داره ها اما چکیده ی مطلب اگه دو طرف رک و به درد بخور باشن یه شبه
•
sweet crime sweet crime sweet crime sweet sweet sweet awful crime Anybody there-Rainbow Download it
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دیدی چقدر حال میده آدم وسط دعوا و کتک کاری و تام و جری، یهو لبش گیر کنه تو لب حریف! انقدر خوبه، حتی از ... هم حالش بیشتره، آدم حالی میبره که نگو. درست مثل یه صحنه ی 7-8 دقیقه ای وسط CD سوم یه فیلم نفس گیر. حمله ی وحشیانه ی عناصر نفوذی به قوای حال و حول آدم.
|