Sunday, September 28, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از وبلاگ نغمه: در طولانی ترين شب دنيا حرفهای تازه تری زديم و گرما درتنمان نفوذ کرد و در داغ ترين بوسه های دنيا ذوب شديم و فراموش شديم در ميان همه رخوت اطراف! من امشب طفلی را درشکم دارم که فقط چند لحظه دوام می آورد در اين احساس دور از ذهن شناورم Friday, September 26, 2003
•
با هم تا ته دنیا قدم خواهیم زد برگ ها خش خش خواهند کرد برای ما احساسات غریبمان را واژگون خواهیم کرد شیشه ها بخار خواهند گرفت برای ما زندگی را خواهیم دید گرگ ها زوزه خواهند کشید برای ما آهنگ ها و فیلم ها و نقاشی ها را کهنه خواهیم کرد خانه گرم خواهد بود برای ما ریل ها را به هر کجا خواستیم ختم میکنیم قطار ها سوت خواهند کشید برای ما داروهای توهم زا را کنار خواهیم گذاشت یخ ها در آب پرتقال صدا خواهند کرد برای ما بچه ها دوستمان خواهند داشت مداد رنگی ها تراشیده خواهند شد برای ما گوش هایمان دروازه خواهد شد آدم ها از حلقه ی آتش خواهند پرید، بند بازی خواهند کرد برای ما
•
دست دراز کن وقت است که سکه ای دهمت تا برایم از آن زندگی ها که همیشه انگشتم نشانت میداد بخری اگر دستانت از خاک بیرون شود و جیب های سوراخم را مادر دوخته باشد
•
ما ملافه ها را کثیف میکنیم ما در تاریکی هم سوسک ها را میبینیم ما هیچ وقت با هم خوابمان نمیگیرد ــ همیشه یکی از ما در حال وول خوردن روی کرختی دیگری است. ــ ما ترکه ای ترین رژیمی های دنیا هستیم کمبود اکسیژن همیشه دلیلی است که برای کارهای زیر میزیمان میتراشیم ما صدای کیسه ها را در می آوریم ما چراغ ها را خاموش و روشن میکنیم ما لباس های زیرمان را گم میکنیم ما با هم دعوا نمیکنیم، اصلا دعوا نمیکنیم، حتی! قانون بقای انرژی میگوید روزی دیوار های خانه ی ما نم میکشد ما با هم خیلی متعادلیم شاید هم من با تو در هر حال ما با هم خوشبختیم
•
گاهی یاد کسانی می افتی که تو را ریز میدیدن و روزی به دست و پایت افتادند آنوقت قند توی دلت آب میشود، پاهایت از زندگی سرشار میشوند.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بوی پول میاد الساعه یه گزارش نوشتم که دود از کله ی دکتر امیری بلند شه کاری که 20 ساعت هم وقتمو نگرفته بود، ریز ریز تو جدول رسوندمش به 100 ساعت همچین که انگار با فشرده سازی و این حرفا تازه کارو اقتصادی کردم. تحقیق و پیش پرداخت 50 ساعت تطابق منابع 30 ساعت تنظیم چکیده ها 20 ساعت Tuesday, September 23, 2003
•
بچه دبیرستانی یه ریش یه متری گذاشته که اگه نمیشناختمش فکر میکردم معلم دبیرستان بابام بوده، اینجا همه اول میخوان بزرگ بشن، بعد هیچی نمیخوان، بعد دوباره میخوان کوچیک بشن.
•
باز این بلاگر تخم حروم نصف آرشیو منو پروند. سالی یه بار این کارو باید انجام بده، وگرنه حوصلش سر میره.
•
چه با شکوه اند لحظه هایی که خودت را وصله ای ناجور بر همه ی چیزهای قابل درک نمیابی چه با شکوه اند لحظه هایی که از فرط آرامش و شیرینی، حتی نمیتوانی دست کسی را بفشاری چه با شکوه اند لحظه هایی که از بازی لذت میبری، حتی از باختنش چه با شکوه اند لحظه هایی که دنیا را با پاپ کورن و آب میوه تماشا میکنی لحظه هایی که به اندازه ی یک تپش غیر عادی قلب یا یک عرق ریز کف دست هم ماهیت خود را فراموش نمیکنی
•
زیر باران باید با زن مردم خوابید کدوم کس خلی زن خودشو میبره زیر بارون با دلهره میکنه؟ حتما یه ریگی باید تو کفش خودشو زنه باشه که مجبور شدن زیر باران با هم بخوابن. البته که کفش پاشونه! پس فکر کردی اگه یهو یکی سر رسید دکتر مارتینو میزنن زیر بغلشون و فرار میکنن؟
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خانوم هاویشام رو بوسیدم، بعد از چند سال؟ مممم، نمیدونم، تازه اونم شوخی شوخی، گفتم تولدت مبارک، گفت پس سرویس طلا کو؟ گفتم تا با عنکبوت بازی میکنی از این چیزا خبری نیست. Sunday, September 21, 2003
•
دریا توفانی است من و تو نیستیم شن ها روی هم خوابیده اند من و تو نیستیم موج بر سر ساحل میکوبد من و تو بر سر هیچ کس نمیکوبیم آسمان بلند است من و تو کوتاه تر از آنکه لحظه ای خستگی به افتادنمان کمک کند آن ها به پشت خوابیده اند و با لذت تماشا میکنند من و تو نیستیم من و تو با هم آمدیم با هم بر خواهیم گشت زندگی من و تو حاصل نبودنی عمیق است بیهوده تلاش میکنیم که باشیم در طبیعت، پسرها همیشه به پدر وفا دار میمانند من و تو حاصل نبودنی عمیقیم
•
خوب حالا یه کم به صحنه های گوشه گوشه ی هاردت نگاه کن، ببین پسره چه لبی گوشه ی ستون از جولیا رابرتز میگیره ببین چقدر سادس قضیه! تا حشری میشی همه چی میپره. احتمالا مولای ما علی هم وقتی در خیبر رو از جا میکنده حشری بوده.
•
Every night i hide in bed n plan 2 run away Every night i hide in bed n plan 2 run away Every night i hide in bed n plan 2 run away Every night i hide in bed n plan 2 run away Every night i hide in bed n plan 2 run away Every night i hide in bed n plan 2 run away Every night i hide in bed n plan 2 run away
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
هر از گاهی آنهایی که کشتمشان کنارم مینشینند بسته ای کلینکس به دست گریه ام را در آغوش میگیرند و نمیفهمند چرا هر چه دلداری ام میدهند گریه ام رها تر میشود هق هق ام بیشتر به آسمان بلند میشود نه نه نه خودآزاری برای من حد و اندازه ندارد هر چه پیشرفت کرده ام تنها توانسته ام قاتل بهتری باشم و تعداد بیشتری سوژه برای شب های اندوهناکم روی هم انباشته کنم دیشب چیزی تا تمام شدن فاصله نداشتم جنازه ها معصوم و پاک بر زمین خفته بودند و من با ضعفی بی نهایت پیشانی بر خاک با همه ی روزن های پوستم میگریستم لعنت بر من که زندگی را ادامه میدهم لعنت بر من که هر روز سرباز ماهر تری برای این خوکدانی میشوم Saturday, September 20, 2003
•
یه زن و شوهر میان سال و خوش تیپ کنار من تو تاکسی بودن مرده که حرف میزد پایین تنم سست میشد زنه که حرف میزد بالا تنم سست میشد گمونم بچه ی اینا همونه که ویروس MS رو به دنیا هدیه کرد.
•
بیا قرار بذاریم حتی اگه تابلو بود که داریم مزخرف میگیم، حرف همو قبول کنیم. آدم گاهی دوست داره مزخرف بگه و جدیش بگیرن.
•
دلت میخواد قدم بزنیم و باد بیاد؟ یا ترجیح میدی بشینیم و تماشا کنیم که قدم میزنن و باد میاد کدومش بیشتر باد میاد؟
•
پاییز که میشد خانوم هاویشام همیشه تعریف میکرد تو جشن آخر سال مدرسه من تو گروه کر بودم اون آقا ارمنیه هم بهم میگفت مریم مقدس مهران هم توی گروه رقص بود دخترا هم یکی یکی میومدن میگفتن مهران اول با من.
•
این Guest-Book این بغل خیلی دراز و اینا شده بود خالیش کردم اصلا هم منظورم تخلیه چاه نبود، کاملا با احترام و یه مراسم خاک سپاری با آبرو این کار رو کردم. روابط عمومی پادگان آلیسون گروهبان کلگ
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
این آهنگه روی CD ی PHP بود قشنگ میشه باش از رو دکل کشتی شیرجه زد اون دنیا Download it Joining you-Alanis Morissette Download it Save me-Aimee mann Download it این CD ی shAdi هم دهن واسه ما نذاشت. Friday, September 19, 2003
•
نوشته ی بالای آهنگ ها مال وبلاگی است که اجازه ندارم بهش لینک بدم: گالان با ته مانده خنده اش، بی حال و تلو تلو خوران جلوی در چادر ظاهر شدو از نفس افتاده گفت : آخر فکرش را بکن ! من از آنها ماه تکه تکه شده خواستم، ماه تکه تکه شده! سولماز قاه قاه خندید و گالان نعره کشید :آهای بی حیای گوکلانی! سرت به تنت زیادی می کند؟ اگه این Inspiration رو اینقدر از تلویزیون نشنیده بودم حتما دوستش می داشتم! این ویولون که آروم آروم شروع میکنه و آروم آروم یکی یکی یا دو تا دو تا نت ها میره بالا و تند تند همه رو یا بعضی ها رو بر میگرده پایین. یا این آهنگه که اسمش BELLA ست و خودشو دوست ندارم، اما هی دارم گوشش میدم چون اسمشو دوست دارم. یا این سردرده که درد نیست، یه سنگینی سیاله. یا صدای تو پشت تلفن که جور خوبی مستم میکنه. یا کتابی که هیچیش شبیه من نیست ،اما تک تک جمله هاش هست. یا گیتاری که تاثیر دست نزدن بهش از بازی کردن باهاش بیشتره . یا خماری ِ گاهی ِ چشمام که خودم دوست ندارم ،اما تو داری . یا نقطه ویرگول این مطلب که گیر دادم بهش! همشون جالبن نه به تنهایی، که با هم چون حس الانم عجیب عین همه اینها ست. The tourist-Radiohead Download it Subterranean homesick alien-Radiohead Download it
•
غریبه وقتی سیگار میکشم و سینم میسوزه پاشو cd رو عوض کن غریبه وقتی به دیوار میچسبی لبخند میزنم و دست توی موهام میکنم غریبه روی من راه برو، روی من آب بریز، به گردنم خردل بمال غریبه استخون فکم برای تو، خنکی ات برای من غریبه ما بی شرفیم، ما بی همه چیزیم غریبه دستام میلرزه، شاید مال وزنه زدن باشه، شاید هم مال اعصابم غریبه وقتی روی پام بند نیستم چه خوب که لم میدی و با آهنگ میخونی غریبه درها و پنجره ها رو بستی؟ غریبه فهمیده و بی سر و پا غریبه بی تربیت و دوست داشتنی غریبه خوشم میاد که میدونی داری چه گهی میخوری غریبه به محض اینکه شبیه خوک میشم دوستم داره غریبه وقتی به هم ریخته و نخراشیدم بهم میگه سکسی شدی غریبه وقتی احساس آدم بودن میکنم جو رو سنگین تر از اونی که هست نمیکنه غریبه جز من کسی رو آدم حساب نمیکنه غریبه امشب خرتوخرم، شلوغ پلوغه، آستیناتو بزن بالا و کف دستتو بذار روی پیشونیت.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خیام اگر ز باده مستــی خوش باش            با ماه رخـــــی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است            انگار که نیستی! چو هستی خوش باش Wednesday, September 17, 2003
•
یکی آکاردئون میزد یکی آکاردئون میزد یکی آکاردئون میزد و یکی دلش میخواست بلند شه، دستاشو بذاره روی میز و محکم بگه: منو از دمدمی مزاج بودن نجات بده، منو از دمدمی مزاج بودن نجات بده، گور پدر همه ی هیجان های کون نشور عالم.
•
من همون خاک زیر پاتم که میره تو دم پاییت، بعد درش میاری و میتکونیش، بعد دل همه آب میشه واست. همه ی اعتبارت مال منه، تا وقتی که تو دمپاییتم گات ایت. پ.ن: من و تو کاملا مجازی و نوعی هستن ;-)
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کارشو خیلی خوب بلد بود اول که گذاشتم دنبالش، چند بار دور استخر دوید گذاشت خوب خوب مصمم بشم بعد رفت تو پارکینگ رفتم دنبالش و شونه هاشو گرفتم اونوقت خیلی خونسرد گفت "که چی؟" هه هه، یعنی گربه رو باید وقتی نفس نفس میزنه سر برید. Monday, September 15, 2003
•
یه شب سر میز بازی با کلمات، وقتی نور کمرنگ اقتاده بود رو موهای صافش و من کفرم از "ذ" های به درد نخور توی دستم در اومده بود، از زیر میز پاشو گذاشت روی پام، به روی خودش هم نیاورد، تا بزرگ شدیم.
•
دیدین بعضی ها که دست دراز میکنن تا باهاشون دست بدین، مکث میکنین، یه نگاه به صورتشون میکنین و بعد دست میدین بعد که دست دادین دوباره سرعت همه ی کارها عادی میشه اون مکث برای چیه؟
•
استعداد های من با محو خط ها شدن شکوفا میشوند هر وقت حواس ام جمع تصاویر و اشکال است مثل خودشان بی معنی میشوم فضا برای من مرگ خلاقیت است. مرزهای خستگی، لبه های جنون، دور تا دور هشیاری این ها را میپرستم
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ATWA-System of a down Download it وحشی نیستم زنجـیری نیستم درد بی درمون ندارم خود نمایی ها و هیجان های پر حرارت بلوغ را مدت هاست کنار کتانی هایم آویخته ام اما، اما... آلودگی صوتی را دوست دارم گاهی خشم از عطش خشک تر است از گرسنگی اسیدی تر از شهوت خودخواه تر از در و دیوار چرک روزهایی که جواب چراهای سیاهم را با پوزخند میدادند بسته تر و کسالت بار تر گاهی خشم دیر پز میشود فرشته ای نیست که رقیق کندش Saturday, September 13, 2003
•
Starter-Cardigans Download it Luv fool-Cardigans Download it قسم به انگشت کوچک پایت در دهانم قسم به شاشیدن زیر دوش آب گرم قسم به دختری که بوی گند فلسفه نمیدهد قسم به 3 تلمبه ی آخر قسم به بوی کرم های مادرم قسم به پسرهایی که با دهن کجی آدامس در دهانشان نمیگردانند قسم به خدایی که مثل روح جواب سلام نمیدهد قسم به سولوی پیانوی اول شب قسم به قرص هایی که ماهی یک هفته میخوری قسم به کتاب هایی که دانلود کردم و هنوز نخواندم قسم به قاه قاه خندیدن به گور پدر بازماندگان قسم به فیش فینگر قسم به آتش که شوخی ندارد قسم به پرنده ای که پف میکند قسم به لحظه ای که میفهمم خواب حتمی است قسم به تنی که بی جانش میکنم قسم به اسکادای گرافیتی قسم به وقتی که میپیچد "نع" قسم به زنگ بی هنگام تلفن قسم به چشمان هشیار بعد از جلق قسم به آنکه از رنگ ها میترسد قسم به آنکه در بی رنگی میرقصد قسم به او که هر لحظه خودش را میکشد و زنده ترین است قسم به فصل افسردگی های خیابانی قسم به کلامی که آموختنش گنگ میکند قسم به نجیب ترین هرزه ی عالم قسم به آنکه خونش بر دستان قاتلش بوسه میزند قسم به روزی که دیگر نباشم قسم به عمق پوچی قسم به کرختی و راحتی عادت زندگی را دوست دارم به کوری چشم هر که پوزه اش میخندد
•
خانوما و آقایون من کمی خسته هستم اونایی که تو مهمونی زیاد بهشون لبخند زدم اگه بخوان میتونن شب بمونن بقیه هم خوشحالم کردن به امید دیدار، در خونه از این طرفه
•
فکر کن از صبح منتظر یه استاد باشی هی در اتاقشو بزنی، بعد آروم دستگیره ی درو فشار بدی و ببینی قفله فکر کن از صبح ساعت 10:30 تا حدود ساعت 4 عصر این کارو بکنی و فکر کن دیگه کم کم بدون در زدن و سلوموشن دستگیره رو فشار بدی و یهو بیفتی تو اتاق استاد اونم از ترس نیم خیز بشه بعد بگی لطفا 0.75 منو بکن 8 که مشروط نشم اونم بگه باشه و باهات دست بده همون استادس که وقتی آقاگل بودم سر امتحان میان ترمش رفتم چیتگر و دوچرخه اوراق کردم همون که اصلا قیافه ی من یادش نیست
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از وبلاگ نــــغمه: می توانستم نويسنده بزرگی شوم و يا نوازنده مهمی و يا زنی ايده آل برای مردی اما من فقط فاحشه خوش ذوقی شدم!!! Friday, September 12, 2003
•
من مرده ی اون جنون معصوم و لطیف استخونای این آهنگم گروهبان خلع سلاح بشه واسه این همه نرمی و بی پدری Oh I beg, I beg and plead -singing- Come out of things unsaid, shoot an apple of my head Clocks-Coldplay Download it
•
امروز خانوم هاویشام یه روسری آبی سرش کرد و به من گفت "خوب شدم"؟ چقدر پیر، چقدر پیر، پیر و بی رمق و بی آزار
•
زن و شوهری که از بدن همدیگه به عنوان بشقاب و کاسه و ظرف و ظروف استفاده نمیکنن یه نوع مهمی از نزدیکی و نشئگی و رفاقت رو از دست میدن بابا مگه چقدر اونو بکنی تو اون، اون میشی؟ تا کی؟ شامتونو بردارین بیارین رو همدیگه بخورین.
•
ده، خیلی انی چند بار بهت گفتم باهاتو تر تمیز موم ننداز کج و کوله بنداز که وقتی داری تلویزیون نگاه میکنی حوصلم سر نره هان؟ بابا همه ی انگشتاتو ده بار هم لاک بزنم بازم فیلمش تموم نمیشه آخه. ان ان ان
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
آدم بشینه چند ساعت Alanis Morissette گوش بده و تخمه هندونه با ظرافت بشکنه به یه حالت های عرفانی خوبی میرسه خصوصا اگه آخرش که فکت میفته، آهنگ Uninvited در حال رژه رفتن باشه و تو با پای خواب رفته آتیش بکشی به سیگار انقدر احساس نزدیکی با دنیا میکنی که اگه موقعیت مناسب باشه ممکنه با عشق فراوون یه سطل فضولات حیواناتو بخوری Thursday, September 11, 2003
•
چقدر عالیه که تو شبیه زویا پیرزادی وقتی حرف میزنی قند تو دلم آب میشه احساس میکنم دارم یه کتاب جدید از زویا میخونم که هیشکی تا حالا نخونده از اونم عجیب تر میدونی چیه؟ من که زویا رو ندیدم، شایدم اگه ببینم هیچ خوشم نیاد اما وقتی هم که حرف نمیزنی منو یاد زویا پیرزاد میندازی اصلا تو زویا پیرزاد منی بگو دوستم داری خوشم میاد زویا، بگو
•
من اگه دختر به اون خوشگلی داشتم سالی به دوازده ماه مست مست بودم فکرشم محشره، سارافون دامنی قرمز و زرد بپوشه و موهاشو دم موشی کنه بیاد سر میز با باباش غذا بخوره، اگه باباش نباشه نخوره تا باباش بیاد
•
اشکالی داره هوار هوار یا هوار عزیز جونُم گوش کنم؟ هوار هوار یا هوار نازی ماشالا؟ هوار هوار یا هوار ای یار باریکلا؟
•
وقتی یکی حوصله نداره هی بهش نگین بیا بریم ددر هی بهش نگین این یه بار به خاطر من بیا هی بهش نگین کلاس میذاری هی بهش نگین لوس هی بهش نگین مگه دختری که انقدر ناز میکنی هی بهش نگین نامرد هی بهش نگین دارم دق میکنم هی بهش نگین مگه کار سختیه هی بهش نگین به درک خدافظ
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه خانوم خامنه ای هنوز برنامه بچه ها اجرا میکرد اون واق واق وینیجه هم میومد قدم میزد من زنگ میزدم میگفتم برام افسانه ی توشیشان پخش کنن بعد یه ذره من و من میکردم میگفتم: چیز اسکروچ هم بذارین واسم با این خانوم مجری جدیدا اصلا راحت نیستم Tuesday, September 09, 2003
•
کانسپچوال آرت یعنی نصف شبی دو تا بلند گو نمکی آویزون کنی از دیوار خونت، توش با صدای رسا بگی حیدر مولا، حیدر مولا شیطونه میگه چار تا بلند گو نمکی کرایه کنم، از طبقه چارم آویزون کنم Evanescence و Nicos و Secret garden واسه اهالی محل پخش کنم همچین که حاج خانما اندازه تمام 40 سال زندگیشون، کونشونو بکنن به حاج آقا و گریه کنن
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
playground school bell rings again rain clouds come to play again has no one told you she's not breathing hello i'm your mind giving you someone to talk to hello if i smile and don't believe soon i know i'll wake from this dream don't try to fix me i'm not broken hello i'm the lie living for you so you can hide don't cry suddenly i know i'm not sleeping hello i'm still here all that's left of yesterday Hello-Evanescence Download it Monday, September 08, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
امشب میخوام بخوابم Angel-Sarah Mclachlan Download it Do what u have 2 do-Sarah Mclachlan Download it Sunday, September 07, 2003
•
یه قایق بادبانی یه اتاق فسقلی یه میز یه تخت دو طبقه یه استیک سفت یه ککتل خوشمزه و رقیق برای تو یه ودکا برای من یه ضبط کهنه که صداش به زور در میاد از طبقه ی دوم آویزون میشم باهات حرف میزنم و کم کم میام راحت تو تختت که خون تو چشام جمع نشه همین
•
خیلی جالبه نمیخوام اسم ببرم ولی میایم خودمونو مدرن نشون میدیم مثل سگ مدرن نشون میدیم میایم اصالت فرد مطرح میکنیم میایم خدا مرده است میگیم میایم تابو شکنی میکنیم بعد مثل یه بچه گربه ی مامانی تا از یکی خوشمون میاد اسطورش میکنیم آخه احمق برا چی به خودت اجازه میدی وقتی از یکی خوشت میاد، بقیه رو پیرو و مقلد اون بدونی اگه همشون برگردن بهت بگن ما اونو تخم خودمون هم حساب نمیکنیم دلت خنک میشه؟ آدمی که اسطوره سازی میکنه هیچ بویی از تمدن نبرده هیچ بویی از هوای خنک و آزاد بالای کوه آزاد اندیشی نبرده
•
So you're with her And not with me I hope she's sweet And so pretty I hear she cooks delightfully A little angel beside you So you're with her And not with me Oh how lucky one man can be I hear your house Is small and clean Oh how lovely with your homecoming queen Oh how lovely it must be When you see her sweet smile baby Don't think of me When she lays in your warm arms Don't think of me So you're with her And not with me I know she spreads sweet honey In fact your best friend I heard he spent last night with her Now how do you feel When you see her sweet smile baby Don't think of me When she lays in your warm arms Don't think of me And it's too late and it's too bad Don't think of me Oh it's too late and it's too bad Don't think of me Does it bother you now all the mess I made Does it bother you now the clothes you told me not to wear Does it bother you now all the angry games we played Does it bother you now when I'm not there When you see her sweet smile baby Don't think of me When she lays in your warm arms Don't think of me And it's too late and it's too bad Don't think of me Oh it's too late and it's too bad Don't think of me Don think of me-Dido Download it
•
Did you just call her amazing ??? Surely we both can't be amazing! And give up my hard earned status as fabulous freak of nature ??? I have abused my power forgive me you mean we actually are all one one one one one one one one always looked good on paper sounded good in theory One-Alanis Morissette Download it
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دقت کردین پیچ های امن و مهندسی ساز و حفاظ دار وسط اتوبان چقدر ترسناک تر از گردنه های باریک و مه گرفته هستند؟ یه شب پیاده امتحانش کنین، جهنمه. Friday, September 05, 2003
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من گاهی مادرم را به دیدن فیلم سوپر دعوت میکنم من گاهی راجع به ممه های خواهرم باهاش شوخی میکنم وقتی پدرم زنده بود گاهی به خاطر بلند بلند حرف زدن راجع به جنده بازی هاش کتک میخوردم اگر آدم های متشخص به من رو بدهند، شاید در جمع به آنها بگویم کیرم را بخور گاهی دلم میخواهد بشاشم به همه چیز حتی آبروی دیگران گاهی اگر به شوخی به من بگویی جـــــــــون آنقدر می کنمت که دیگر نا نداشته باشی گاهی اصلا رعایت نمیکنم گاهی مثل کسانی که میدانند چند دقیقه ی دیگر میمیرند به هر کاری دست میزنم من همینم اما دیگران مجبور نیستند مرا تحمل کنند حق دارند روانی بودن من دراماتیک نیست که بتوان از آن لذت هنری برد من واقعا بی ادب و روانی و بی ملاحظه هستم از دیوانه انتظار نداشته باشید همیشه آرام باشد میدانم که آزارتان میدهم میدانم، میدانم میدانم جواب از پیش معلوم است if I go insane, will you still let me join in with the game ??? NO The lunatic is in my head The lunatic is in my head You raise the blade, you make the change You re-arrange me till I'm sane You lock the door And throw away the key There's someone in my head but it's not me. DEAR ROGER U'RE WRONG IT'S ME EXACTLY 2*2=4 گاهی عمیقا در نیمه ی تاریک هستم جدا، میفهمی؟ جدا همه چیز در زندگی شوخی نیست کاش میشد لات بی خطر باشم اما خطرناکم گاز میگیرم دوستان گاز میگیرم :-( Thursday, September 04, 2003
•
رابطه یعنی حرکت از دنیای شخصی من به دنیای شخصی تو وقتی که این دنیاها رو از هم بگیریم رابطه پرواز میکنه میره و میره یه جایی میشینه که دیگه دستمون بهش نرسه
•
فرض کن نرده ها TTTTTTTTTTTT خیلی هستن و فرض کن اونور نرده ها یه قصر بزرگه تو قصر بزرگ میز صبحونه چیده شده و خدمت کارا دارن جلیقه ی استیفن رو تنش میکنن اما اصلا اهمیتی نداره چون وقتی داری تو طویله، وسط یه عالمه خاک و علوفه از جسی لب میگیری خوشبختی، تا مغز استخون
•
هم کوپه ی من یک گوله کاموای نارنجی است نمیدانم چرا هر چه میرویم کوچکتر میشود برای اینکه زیاد نفهمم چشم از او بر نمیدارم با این همه کور رنگی را چه کنم
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از خودم میپرسم با سنگ ها و چوب ها چه کنم شکستشان دهم نگاهشان نکنم مثل خودشان باشم شاید هم زیاد به این فکر نکنم که این ها آدمیزاد هستند قبول کنم چوب ها وسنگ ها هستند Wednesday, September 03, 2003
•
وقتی به خاطر می آوری از خجالت انگشت های بیرون زده از کفشت، مثل کسانی که در خودشان ریده اند راه میرفتی
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تا همون 4-5 سالگی کاملا معلوم میشه Default روحی یه آدم چیه بعضی ها دیفالتشون میشه اندوه، و بعضی ها شادی بعضی ها آرامش و رضایت، بعضی ها جنون و شکایت از این دیفالت هرگز نمیشه فرار کرد حداکثر کاری که میشه کرد اینه که همیشه توی mood های غیر از دیفالت بایاس شد Tuesday, September 02, 2003
•
ساناز نوشت: "زندگی خود ارضایی مردی پشت درختان كاج است". و چقدر من این صحنه رو تو پارک های این شهر دیدم واقعا از شمارش خارجه، حال آدم جدا به هم میخوره من که پسرم فکر کن یه دختر این صحنه رو ببینه و فکر کن دختری متوجه بشه سوژه ی جلق برای یه افغانی شده یه افغانی که چند متر اونطرف تر بین بوته ها سر پا نشسته. و مثل جغد بهش خیره شده
•
وقتی یکی مثل ننه مرده ها جواب احوال پرسی رو میده باید خنجر سرخپوستی رو برداری سه تا خط رو شیکمت بکشی و سه بار بگی "به من چه" و بعد بحث رو عوض کنی
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
من طاقت ندارم نیمرخ به اون معصومی رو نگاه کنم مخصوصا وقتی سرشو پایین میگیره و لوس لوسی حرف میزنه یه چیزی از زیر گردنم میفته تو کفشم کاش میتونستم آب شم و جذب شلوار کشیش بشم مجبورم روی دو تا پام وایسم و هیچی نگم Monday, September 01, 2003
•
چی میشد اگه میزد و من و تو هم پانسیون میشدیم بعد تو در میزدی بهم میگفتی حوصلت سر رفته غذاتو آوردی با هم بخوریم.
•
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بچه که بودم فکر میکردم "قربان" هم یه چیزیه مثل گروهبان، ستوان، ژنرال، به بابام میگفتم باید چه درسی بخونم که "قربان" بشم؟ اونم با سر اشاره میکرد دارم با تلفن حرف میزنم بعدا بپرس اما دقیقا هر دفعه داشت با تلفن حرف میزد اون سریاله که یه قربان جذاب توش بود پخش میشد
|